من از کجا می آیم؟

 

دستم به آسمان نمی رسد،

کفش هایم را می پوشم.

دیگر پاهایم به زمین نمی رسد!

من از کجا می آیم؟!

بین آسمان و زمین،

خانه نیست،

ابر هست،

باد هست،

باران هست،

خدا نیست!

من از کجا می آیم؟

می گویند:

‹گاهی وسوسه ماه را به درون مرداب می کشد.›

وسوسه؟ ماه؟ مرداب؟

پاهایم را از کفش بیرون می آورم.

به زمین می رسم،

اما دیگر...

دستم به آسمان نمی رسد!

نظرات 6 + ارسال نظر
عطش یکشنبه 1 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 03:32 ق.ظ http://noorian.blogsky.com

هوالرفیق

با سلام و درود فراوان بر شما و وبلاگتان ضمن آرزوی سعادتمندی و تندرستی من باز هم سر زدم و سیراب شدم ...

اول این یه یادگاری رو از ما داشته باش :
هرکس که طعم محبت خدا و لذت مناجات با وی را چشید دل از همه دنیا برید و تنها عشق معشوق را سرلوحه خویش قرار داد.
خداوندی که میفرماید اگر بندگان میدانستند چقدر به آنها مشتاقم...
وای از این غفلت و امان از این دلهای خواب آلوده

بنده را نباید که به دو خصلت اعتماد کند :عافیت و توانگری ،که ناگاه در اثنای
تندرستی او را بیمار بینی و در اثنای توانگری تنگدست
هر کس مصیبتهای کوچک را بزرگ شمارد ،خدای او را به مصیبت های بزرگ
گرفتار فرماید
به یاد آورید که لذت ها پایان پذیرد و آثار زشت آن بر جای می ماند
ادب آن بس که آنچه از دیگران نپسندی از آن دوری گزینی
هر کس با حق در آویزد حق او را به سر در اندازد
از سخنان حضرت علی (ع) در نهج البلاغه



راستی دوست عزیز وبلاگ ما هم باز هم بروز خوشحال خواهم شد سر بزنید و نظرت رو بگی(راجح به مطالب و وبلاگ ) به امید دیدار شما
اگه قابل بودیم تبادل لینک داشته باشیم
عطش

احسان یکشنبه 1 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 07:52 ق.ظ

درود.اقا مهدی چرا ؟چرا؟چرا؟فکر میکنم تو هم به گوشه نشینان پیوستی .دیگه اپ نمیکنی با اون چیزی هم که گفتی و از رفت وامدو..فکر میکنم ..هیچی ..در اولین فرصت باهات تماس میکیرم...شعر زیبا ی من از کجا می ایم...اگر فقط یکبار کسی این سوال رو از خود بپرسه که از کجا و برای چی و به کجا میره..دیگه دنیا گلستان بود ..نه؟

سارا (سایبان عشق) یکشنبه 1 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 02:38 ب.ظ http://sayeban-eshgh.persianblog.com

ابر...
باران...
باد...
اینجا زمین هم هست! آسمان هم هست...
کفشهایم نیست!
انگار به جای کفشهای ساده چیزی از جنس احساس به پا کرده ام!
اینجا نه بین زمین و آسمان است و نه هیچ یک از آنها! اینجا دنیاییست در ماورای خیال و اندیشه!
عاشقانه ای از جنس باران و باد!

اکبر یکشنبه 1 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 04:58 ب.ظ http://ostad-samadi.blogfa.com

الهی ! اگر ستارالعیوب نبودی ما از رسوایی چه می کردیم؟
جمعه یعنى یک غزل دلواپسى***جمعه یعنى گریه هاى بى کسى
جمعه یعنى روح سبز انتظار***جمعه یعنى لحظه هاى بى قرار
بى قرار بى قراریهاى آب***جمعه یعنى انتظار آفتاب
جمعه یعنى ندبه اى در هجر دوست***جمعه خود.. ندبه گر دیدار اوست
جمعه یعنى لاله ها دلخون شوند***از غم او بیدها مجنون شوند
جمعه یعنى یک کویر بى قرار***از عطش سرخ و دلش در انتظار
انتظار قطره اى باران عشق***تا فرو شوید غم هجران عشق
جمعه یعنى بغض بى رنگ غزل***هق هق بارانى چنگ غزل
زخمه اى از جنس غم بر تار دل***تا فرو شوید غم هجران دل
جمعه یعنى روح سبز انتظار***جمعه یعنى لحظه هاى بى قرار
بى قرار بى قراریهاى آب***جمعه یعنى انتظار آفتاب
لحظه لحظه.. بوى ظهور مى آید***عطر ناب.. گل حضور مى آید
سبز مردى از قبیله عشق***ساده و سبز و صبور مى آید
یا علی به ما هم سری بزنید.

President Evil دوشنبه 2 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 10:30 ق.ظ http://opinion.persianblog.com

سلام.
بحث خلقت همیشه بحث ارتفاع بوده. برگردیم به کمی عقبتر: شیطان تنها برای این از بهشت رونده شد که نمی خواست در ارتفاعی پایین تر از انسان قرار داشته باشه و همین باعث شد تا سنگینی این مسئله در نهایت به فریب ختم بشه٬ انسان رو به زمین بیاره و ارتفاعش رو کم کنه.
این بحث جالبی یه... خیلی جالب
یا علی مدد

President Evil چهارشنبه 4 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 10:30 ب.ظ http://opinion.persianblog.com

سلام.
وبلاگ رو بعد از ۲ ماه با عنوان «دخترهای خوب به جهّنم می روند؛ دخترهای بد به کجا؟» آپدیت کردم.
یا علی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد