‹بودن از انحصار خبر بیرون است...چه کار دارم کوتوله ها چه شدند؟چه کاره شدند؟ کجا هستند؟!...›*
آنقدر شیرین بود که... دلم را زد!
یکی گفت:‹از این سیب ها بخور،خوب می شوی!›
خوردم اما...
هنوز دست هام بوی خورشید می داد، نفس هام بوی خدا.
کفش ته مانده ی تلاشم بود در راه انکار هبوط!**
بزرگ شدم اما کفش هام ...!
بی کفش که شدم خدا هم گم شد!
حباب های زشت و بدترکیب،انگار که آتشفشان صورتم داشت فوران می کرد!
فوران نفرت،فوران احساس،فوران حسرت...
بلوغ تلخ بود، زهر مار بود،شاید دوباره سیب...!
آه! همیشه دلم برای "ندانستگی" تنگ شده است.
راستی! شما...شما سیب ندارید؟!
پایان بازی من...آدم ٬ به درخواست President Evil
................................................................
سلام داداشی.
عجب بازی رو عارفانه کردی! من خشکم زد!
راستی چطوری با درس و امتحانات؟ شاگرد اولی مثل همیشه؟؟؟ مطمئنم که هستی!
گاهی آدما دلتنگ گذشته های شیرین میشن. اما شاید قشنگ اون باشه که به آینده های شیرین تر فکر کرد!
همیشه شاد باشی
به امید دیدار
سلام.
بابا زدی تو خط جان میلتون ها! حالا دیگه طاهره صفار زاده و سهراب رو قاطیش نمی کردی روزت شب نمی شد!! البته خدا بابای ویلیام بلیک رو هم بیامرزه. نمی شه اسمی از ویلیام ورزورث هم نیارم.. بازم بگم؟
داداش یه خط در مورد ۶ مورد ما می نوشتی می فمیدیم چقد اشتب کردیم و نکردیم! زیاد به دانشگاه فشار نیار٬ بزار درسشو بخونه.
یا علی مدد.
ساملک مشتی!
سیبیل کجا بود؟ همون طور که در تیتر مطلب اشاره کردم "بهانه" ای جور کردم تا از جوونی هام یادی کنم وگرنه دیگه "بازی" کردن به سن ما نمی خوره. باری، اقوال در مورد به اصطلاح "رسم" بازی متفاوت بود و من سوء استفاده ی ابزاری کردم و اونی رو که به مذاق خودم خوش اومد رو انتخاب کردم و چلوندم توی وبلاگ. می دونی که، من ایرانی ام و قانون گریز و قانون ساز! متوجه ای که من الان دارم دقیقآ به همون سنت افلاطونی و بعدها ژان ژاک روسویی صحبت می کنم... خدا بابای هر دوشونو رحمت کنه.
یا علی مدد
درود.چطوری عزیز دل ؟خوبی بابا یه خبری چیزی؟
۱۸ شهریور کجا و دی کجا؟!!
میبینی توروخدا ..عجب روزگاری شده؟
دلمون تنگه اقا مهدی...
فعلا ..
خیلی دوستت داریم ها....به مولا..
سلام.
وبلاگ رو بعد از مدتی با مطلبی تحت عنوان "بکشید ما را، ملت ما قوی تر می شود!" آپدیت کردم. خوشحال می شم به کلبه ی محقر دیرسالی چون حقیر قدم بگذاری.
خداحافظ
سلام.
مش میتی الوعده آپدیت!
اینقده سر سنگینی نکن میگرن می گیری...
یا علی مدد
سلام.
پس از امتحان جان افزای ارشد ادبیات انگلیسی که بد به جان حقیر افتاده بود وبلاگ رو بعد از مدت ها آپدیت کردم. عنوانش هست " جناب آقای دکتر محمود فرشیدی..."
یه سر بزن. کوشی تو؟
یا علی
سلام.
سال نو مبارک.
وبلاگ رو بعد از مدتی آپدیت کردم. عنوانش هست "بازی نو در نوروز!"
دعوت شدی. این بازی جدیده!
یه سر بیا.
ممنون.
سلام مطالب نوشته شده ات جالب انتخاب شده است
البته فکر صفار زاده با سپهری با هم فرق دارند
موفق باشی بزرگوار
سلام دوست من
متشکرم از....
آرین تما م نداشته هایم را داشتن است
دعا کنیم هیچ رای ِ حقی برنگردد
توی این روزهای خوشبختی به روزاست شعر مرا با:
رباعیها ودوبیتیهای به هم ناپیوسته!!!
که:
زاینده رود از اصفهان خالیست بی تو
روشنی چراغی آیا؟
یا علی