« و بار دیگر ، در زیر آسمان "مزامیر"،

در آن سفر که لب رودخانه ی "بابل"

به هوش آمدم،

نوای بربط خاموش بود

و خوب گوش که دادم، صدای گریه می آمد

و چند بربط بی تاب

به شاخه های تر بید تاب می خوردند. »

                                             مسافر ــــ سهراب سپهری

 

 

...* کنار رود پیدرا نشستم و لبخند زدم.

ادامه داد: <عشق تو مرا نجات داد و به رویاهام برگرداند.>

آرام ماندم و تکان نخوردم.

پرسید:<مزمور 137 را می دانی؟>

سرم را به علامت نفی تکان دادم. می ترسیدم حرف بزنم.

-< کنار رودهای بابل...>

گفتم:<چرا،چرا، می دانم.> احساس می کردم اندک اندک باز به سوی زندگی برمی گردم.

ـ< از هجرت می گوید. از کسانی می گوید که بربط هایشان را می آویزند، چون دیگر نمی توانند آهنگ هایی را بنوازند که دلشان می خواهد.>

-< اما بعد از اینکه مزمور نویس از غم غربت سرزمین رویاهاش گریه کرد، به خودش قول می دهد که:

**<اگر تو را ای "اورشلیم" از یاد برم،دست راستم مرا فراموش کناد. زبانم به کامم بچسبد، اگر "اورشلیم" را بر همه ی شادمانی ام ترجیح ندهم.>**

بار دیگر لبخند زدم.

گفت:<داشتم فراموش می کردم و تو باز به یادم آوردی.>*...

 

* کنار رود پیدرا نشستم و گریستم- اثر "پائولو کوئلیو"‌- برگردان آرش حجازی- انتشارات کاروان- (قطع جیبی)ص 280-278 .

**مزامیر داود- مزمور 137.

نظرات 4 + ارسال نظر
سارا(سایبان عشق) شنبه 29 مرداد‌ماه سال 1384 ساعت 08:16 ق.ظ http://sayeban-eshgh.persianblog.com

سلام داداشی.
مرسی از تبریکت! منم به تو و به پدر بزرگوارت تبریک میگم و براتون آرزوی شادی دارم.
اما این متنای پائولو...
من دو تا کتابش رو خودم دارم. دو تاشو هم از استادمون امانت گرفتم و خوندم! تو همشو داری؟؟؟؟

President Evil یکشنبه 30 مرداد‌ماه سال 1384 ساعت 04:20 ب.ظ http://opinion.persianblog.com

By the rivers of Babylon, there we sat down, yes, we wept, when we remembered Zion / If I forget thee, O Jerusalem, let my right hand forget [her skill] / If I do not remember thee, let my tongue cleave to the roof of my mouth; if I prefer not Jerusalem above my chief joy /

سلام. متن بالا ناگفته همان عباراتی است که از مزامیر داوود (ع) انتخاب شده است...
من بعد از حدود ۲ هفته غیبت پر اتفاق برگشتم! (آپدیت نه ها!)
یا علی مدد

عبور دوشنبه 31 مرداد‌ماه سال 1384 ساعت 06:14 ب.ظ http://www.oobor.mihanblog.com

سلام ....... مسافر سهراب رو خیلی دوست دارم ...... خوشحالم که فهمیدم به کوئلیو علاقه داری ........ وقت کردی به منم سربزن ........ بر قرار باشی !!!!!

اسمونه کویر سه‌شنبه 8 آذر‌ماه سال 1384 ساعت 05:56 ب.ظ

سلام عزیز
ازکوئلیو بازم بنویس یعنی خیلی بنویس

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد