-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 8 فروردینماه سال 1384 02:11
سلام! قبل از هر چیز... «کبوترانه» هم افتتاح شد! بخش ادبی «نشانی ها» ... شامل شعر ها و ترانه ها و هر چی حرف کبوترانه است! این هم یکی از شعرهای خودم که خیلی دوستش دارم! نیازی به توضیح نداره! «بدکاره» شبی زخمی ...زنی تنها... نگاهی خسته و ساکت به آوار غم جاده نگاهی خسته از تاب رسیدن ها دویدن ها و هرگز نا رسیدن ها ! نگاهی...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 29 اسفندماه سال 1383 01:47
بهار... «امسال نیز یکسره سهم شما بهار ما را در این زمانه چه کاریست با بهار؟! از پشت شیشه های کدر مات مانده ام کاین باغ رنگ کار خزان است یا بهار؟! حتی تو را ز حافظه گل گرفته اند ای مثل من غریب در این روزها بهار ! دیشب هوایی تو شدم باز این غزل صادق ترین گواه دل تنگ ما بهار گلهای بی شمیم به وجدم نمی کشند رقصی در این...
-
بدون شرح !
یکشنبه 23 اسفندماه سال 1383 00:45
..."تو اخترک بعدی « مِی خواره ای » می نشست . دیدار کوتاه بود اما شهریار کوچولو را به غمی بزرگ فرو برد. به میخواره که صمٌ بکم پشت یک مشت بطری خالی و یکی دو تا بطری پر نشسته بود گفت : «چه کار داری می کنی؟ » میخواره با لحن غمزده ای جواب داد : «می میزنم .» شهریار کوچولو پرسید : « مِی میزنی که چی؟» میخواره جواب داد: « که...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 7 بهمنماه سال 1383 01:24
... گفتی: « پرنده مردنی است... پرواز را به خاطر بسپار!» اما افسوس که پرنده مرد و کسی پرواز را به خاطر نسپرد!... حالا ما مانده ایم و " آسمان آبی" و یک دنیا حسرت "پرواز" ...!